کوتاه اما قابل تفکر
اشتباه را حتی اگر انجام میدهی اشتباه بِدان
حتی اگر به آن معتاد شدی و عادتت شده آن عمل اشتباه، باز آن را اشتباه بِدان.
مرگ تدریجی عقل تو آنجایی آغاز میشود که سرطان توجیه در تو نفوذ کند،
می دانی تفاوت سرطان با دیگر بیماری ها در چیست؟
در هر بیماری از آنجا که سیستم ایمنی بدن آن را شناسایی کرده در صدد رفع و دفع آن بر میاید و خود بیمار هم با داروها و علاجهای دیگر کمک میکند تا بیماری از بین برود.
اما خاصیت سرطان این است که سیستم ایمنی آن را بعنوان یک بیماری نمیشناسد، در نتیجه اصلا در صدد رفع و معالجه بر نمیاید، در نتیجه هر روز بزرگتر از دیروز.
دقیقا همین سازوکار در روحیات و اخلاقیات نیز هست، اگر از ارزشهای اخلاقی ای که به آنها پی برده اید خدایی نکرده هر خطایی و هر انحرافی انجام میدهید، مهم این است که اولا سعی کنید به آنها عادت نکنید،طوری خطا نکنید که موجب عادت شود برایتان، حتی هزار بار هم که میخواهید آن خطا را تکرار کنید، اما چنان بینشان فاصله بیاندازید که موجب عادت نشود.
ثانیا: علاوه بر اینکه مانع میشوید از عادت به خطا، مانع شوید از توجیه خطاها.
خطاها تا زمانی که توجیه شوند، اصلاح ناپذیرند، اما بمحض اینکه بر وسوسۀ توجیه فائق آمدید، آینده ای روشن پیش روی شماست، بلاخره یه روزی میتوان این خطارا بر طرف نمود.
توجیه گناه بسیاری از اوقات انحراف را از عمل به انحراف در عقیده تبدیل میکند.
امان از آن زمانی که توجیهات بوی دینی هم به خود بگیرد،تنبلی و تن پروری بشود توکل و زهد، کسالت بشود صبر و و و
و البته اگر این توجیهات از افراد ظاهرا دین دار باشد ممکن است افراد دیگر را از دین فراری بدهد.
اما همینجا دوباره تله ای از توجیه بود برای فراریان از دین، که ما بخاطر رفتار دین داران از دین فرار کردیم...